جشن دندونی بهرادم
سلامممممممممم سلامممممم صد تا سلام به گل پسر خودم همون شنبه که فهمیدم دندون کوچولوت نیش زده زودی همه رو دعوت کردم واسه شب جمعه تا یه جشن کوچولو برات بگیریم. چون هفته دیگه بابا و دایی نیستن و بعد هم که محرم و صفر شروع میشه. بماند که تا چهارشنبه هنوز عمه قول بهم نداده بود. ولی من یه فکرهایی واسه مهمونیت کرده بودم و کمی از خریدها رو هم کرده بودیم. مهمونی قشنگ و خوبی شد و به همه خیلی خوش گذشت. وای از دست این شیرینی فروشیها وقتی رفتیم سفارش کیک دندون بدیم گفتن اصلاوقت نداریم و مجبور شدیم کیک ساده بگیریم. شما معمولا ظهرها یکی دوساعتی میخوابی ولی اون روز فقط نیم ساعت خوابیدی و زودی بیدار شدی و همش نق میزدی که من باهات بازی بکنم....
نویسنده :
شیوا مامان بهراد
20:09